مسابقه نیمه شعبان
نیمه شعبان بود و البته تو دوسال و هشت ماهه رفته بودیم جشن تو کانون محبان مالزی عمو بچه ها رو اورده بود که مسابقه برگزار کنه توهم قاطی بچه ها رفتی جلو . عمو اسم بچه ها رو میپرسید نفر قبلی تو اسمش فاطمه بود خوب شد تو هم از اون یادگرفتی اسمت رو بهتر بگی وگرنه تا قبل از اون که تانمه بودی عمو گفت اسم شما ؟ تو گفتی: خاتمه کلا من و جمعیت همه ترکیدیم مسابقه برعکس عمل کردن تو بشین و پاشو بود تو ماشالله از همه حرف گوش کن تر بودی تا عمو میگفت بشین تو مینشستی و تا میگفت پاشو توهم پا می شدی به خاطر همین هم زودتر از همه سوختی و نشستی بعد از توهم نوبت حسین بود که اشتباه رفت و اونم سوخت ...